جدول جو
جدول جو

معنی خجسته فال - جستجوی لغت در جدول جو

خجسته فال
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، سعید، خجسته طالع، بلندبخت، جوان بخت، فرّخ فال، اقبالمند، صاحب اقبال، فرخنده بخت، خوش طالع، نکوبخت، خجسته، صاحب دولت، فرخنده طالع، طالع مند، بلنداقبال، نیک اختر، نیکوبخت، بختیار، مستسعد، مقبل، شادبخت، ایمن، سفیدبخت
تصویری از خجسته فال
تصویر خجسته فال
فرهنگ فارسی عمید
خجسته فال
(خُ جَ تَ / تِ)
آنکه طالع نکو دارد. آنکه فال نکو دارد. آنکه فالش خجسته است. آنکه طالعش مبارک است:
گفت ای مرغ اگر خبرت خیر است خجسته فال باد. (قصص الانبیاء ص 32).
چون سال نو ز صدر جهان شد خجسته فال
فال جهان خجسته شوداز جمال صدر.
سوزنی.
نظام دین شه میرانیان که بر شاهان
خجسته فال تر است از همای و از شهباز.
سوزنی.
در بزم تو می خجسته فال است
یعنی ببهشت می حلال است.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خجسته طالع
تصویر خجسته طالع
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، طالع مند، اقبالمند، سفیدبخت، مستسعد، نیکوبخت، مقبل، شادبخت، فرخنده بخت، خجسته، فرّخ فال، جوان بخت، نکوبخت، بختیار، بلنداقبال، بلندبخت، نیک اختر، فرخنده طالع، صاحب اقبال، خجسته فال، خوش طالع، صاحب دولت، ایمن، سعید برای مثال کو پیک صبح تا گله های شب فراق / با آن خجسته طالع فرخنده پی کنم (حافظ - ۷۰۲ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
(خُ جَتَ / تِ)
خجسته طالعی. حالت خجسته طالعبودن. حالت نکوطالع بودن. حالت خوش فالی. حالت نیکوفال بودن. حالت فرخنده فال بودن. حالت فرخ فال بودن
لغت نامه دهخدا
(خُ جَ تَ / تِ لِ)
صاحب طالع خجسته. آنکه طالعش فرخنده است. آنکه طالعش مبارک است. آنکه طالعش با میمنت است:
کو پیک صبح تا گله های شب فراق
با آن خجسته طالع فرخنده پی کنم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(خُ جَ تَ / تِ صِ)
فرخنده صفات. واجد صفات برگزیده. صاحب صفات نکو. نکوسیر. خوش صفت: ببهانۀ ملاقات برادر خجسته صفات... از والدۀ سفر حاصل کرد. (از حبیب السیر چ 1 ج 3 جزو 324)
لغت نامه دهخدا
(خُ جَ تَ / تِ خِ)
با خصال خجسته. با خصلت های خوب. نکوسیر. خجسته سیرت:
عیدش خجسته باد و همه ساله عید باد
ایام آن خجسته خصال نکوسیر.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(خُ جَ تَ / تِ فَ)
نکوسایه. سایه مبارک. سایه با یمن، سایه با میمنت:
فرخ فری که بر سرش از ماه و آفتاب
چتر است چون دو بال همای خجسته فی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(خُ جَ تَ / تِ فَرر)
فرخ فر. فرخنده فر. نکوفر. مبارک فر. نکوفر. و رجوع به فر شود
لغت نامه دهخدا
(خَ تَ / تِ)
بدبخت. پریشان. زار، غمناک. مهموم
لغت نامه دهخدا
تصویری از خجسته طالع
تصویر خجسته طالع
نیک بخت خوش اقبال
فرهنگ لغت هوشیار